loading...
بهترین وکیل طلاق و مهریه در مشهد
وکیل مشهد بازدید : 653 شنبه 08 مرداد 1390 نظرات (0)

اس ام اس سرکاري12 | iran.rozblog.com

به غضنفر میگن تو شهر شما چند ماه از سال سرده ؟

میگه : 14 ماه !

میگن : یه سال که 12 ماه بیشتر نیست !

میگه : آخه تا 2 ماه بعد از فروردین هم تو شهر ما سرده !

.

.

.

غضنفر میره خواستگاری، بابای دختره ازش میپرسه:شما شغلتون چیه؟ غضنفر میگه:قازی !

باباهه حال میكنه، میگه: كدوم شعبه؟ غضنفر میگه:ایلده ایران قاز !

.

.

.

به غضنفر میگن تو طرفدار كدوم تیم فوتبال هستی؟ میگه قربون جدش برم آسد میلان !

.

.

.

پیامک غضنفر به معشوقش : مهم نیست که قشنگ نیستی ، قشنگ اینه که مهم نیستی

.

.

.

به غضنفر یه توپه فوتبال نشون میدن میگن این چیه میگه اونقدرها هم كه دیگه خر نیستیم معلومه دیگه این زمین شطرنجه !

.

.

.

غضنفر : به غضنفر میگن:‌ آروغ چیه؟ میگه:‌ سلسله بادهای صداداری كه راهشون رو در دستگاه گوارشی گم كرده‌اند

.

.

.

لطیفه های شیرین فارسی

ظریفی مرغی بریان در سفره بخیلی دید که سه روز پی در پی بود و نمی خورد. گفت: عمر این مرغ بریان ، بعد از مرگ درازتر از عمر اوست پیش از مرگ..

.

.

.

درویشی گیوه در پا نماز خواند. دزدی طمع در گیوه ی او بست. گفت: با گیوه نماز درست نباشد. درویش دریافت و گفت: اگر نماز نباشد ، گیوه باشد.

.

.

.

شخصی با دوستی گفت: پنجاه من گندم داشتم، تا مرا خبر شد، موشان تمام خورده بودند. او گفت: من نیز پنجاه من گندم داشتم تا موشان را خبر شد، من تمام خورده بودم.

.

.

.

مردی خر گم کرده بود، گرد شهر می گشت و شکر می گفت، گفتند: چرا شکر می کنی؟ گفت : از بهر آن که من بر خر ننشسته بودم وگرنه من نیز امروز چهار روزی بودی که گم شده بودمی

.

.

.

دو توانگر و یک فقیر با هم به حج رقفتند. توانگر اول چون دست در حلقه کعبه زد ، گفت : خدایا به شکرانه ی آن که مرا اینجا آوردی، بلبان و بنفشه را از مال خود آزاد کردم.

توانگر دوم چون حلقه بگرفت ، گفت : بدین شکرانه، مبارک و سنقر ( دو تن از غلامانش را ) آزاد کردم. مرد فقیر چون حلقه بگرفت، گفت : خدایا تو می دانی که من نه بلبان دارم نه بنفشه نه سنقر و نه مبارک؛ بدین شکرانه، همسرم را از خود به سه طلاق آزاد کردم.

.

.

.

درویشی به در خانه ای رسید. پاره نانی بخواست. دخترکی در خانه بود، گفت : نیست. گفت: چوبی هیمه ای. گفت: نیست. گفت: پاره ای نمک. گفت: نیست. گفت: کوزه ای آب. گفت: نیست. گفت: مادرت کجاست. گفت: برای تسلیت خویشاوندان رفته است. گفت: چنین که من حال خانه شما را می بینم، ده خویشاوند دیگر می باید که برای تسلیت شما آیند.

.

.


بهترین وکیل مشهد | 09156948002

سایت وکیل مشهد کلیک کنید

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
با سلام خوش آمدید نظر فراموش نکنید
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 18123
  • کل نظرات : 198
  • افراد آنلاین : 59
  • تعداد اعضا : 452
  • آی پی امروز : 979
  • آی پی دیروز : 1143
  • بازدید امروز : 14,129
  • باردید دیروز : 16,833
  • گوگل امروز : 8
  • گوگل دیروز : 17
  • بازدید هفته : 100,880
  • بازدید ماه : 166,500
  • بازدید سال : 596,873
  • بازدید کلی : 32,450,077
  • کدهای اختصاصی

    X تماس با وکیل