loading...
بهترین وکیل طلاق و مهریه در مشهد
وکیل مشهد بازدید : 505 شنبه 03 مهر 1389 نظرات (0)

یک هفته گذشت و هیچ خبری از منصور نشد ،فقط گاهی تلفن زنگ میخورد،برمی داشتم .قطع میکرد .می فهمیدم منصور است .ولی او هم روی دنده لجبازی افتاده بود .هنوز خبر نداشت تقاضای طلاق داده ام

یک روز بعدازظهر با صدای زنگ در ،گوشی اف اف را برداشتم،پدر و مادرجون بودند از دیدنشان خوشحال شدم .به استقبالشان رفتم .بعد از پذیرایی گفتم: خب مشهد چه خبر؟ زیارتها قبول .

    • جاتون خالی بود دخترم ،ولی همه رو از دل و دماغمون در آوردین .این چه بساطیه به پا کردین ؟
    • شما خودتون رو ناراحت نکنین مادرجون ، بین من و منصور اختلافی بوجود آمده که زیاد ساده نیست و من دیگه نمیخوام باهاش زندگی کنم .به منصور هم گفتم ، زندگی شما از ما جداست

پدر گفت : من چطور تو روی منصور نگاه کنم دختر؟ حرفها میزنی ! مگه طلاق میخوای ، راست میگه ؟

    • آره تقاضای طلاق دادم

مادر وپدر از جا پریدند. تو چکار کردی؟

    • هفته پیش رفتم دادگاه، تقاضای طلاق دادم .همین روزها باید احضاریه ش بیاد در خونه تون
    • خیلی سرخود شدی گیسو ! این غلطها چیه؟ زن با کفن از خونه شوهرش بیرون میاد
    • گیتی با کفن بیرون اومد بسه .اون مال قدیمهاست .من با یه آدم هوسباز زندگی نمیکنم .ببخشین مادرجون ،ولی باید حقیقت رو بددونین
    • منصور میگه منظور خاصی نبوده گیسو جان.البته قبول داره نباید بهت دروغ می گفته ،ولی مبگه از ترسم دروغ گفتم
    • بهتون گفت اومد اینجا منو سیلی بارون کرد؟ صورتم پر خون شده بود من دیگه نمی خوامش
    • غلط کرد .ولی تو عصبانیت که حلوا خیر نمی کنند مادرجون،خودت می دونی منصور چقدر دوستت داره
    • من از شما جز خوبی ندیدم مادرجون،منو ببخشین،ولی تصمیمم رو گرفتم، دیگه توی اون خونه برنمیگردم .اصرارتون بی فایده س

پدر گفت: خب منصور چرا نمیگه برای چی رفته اونجا؟ فکر نمی کنه داره زندگیش به هم میخوره ؟ یعنی مردم مهم تر از زنش هستن خانم؟ یعنی چی؟

    • آدم خوش قولیه ، سرش بره حرفش نمی ره .رادمنش ، من چکار کنم؟

به کنایه گفتم : به منم قول داده بود از الناز دوری کنه مادرجون، اونا با هم سر و سر دارن

    • اشتباه می کنی مادر .منصور همچین آدمی نیست ،هرزه نیست، سوءتفاهم شده
    • حالا اونا هیچی ،من اصلا دیگه دوستش ندارم .با سیلی هایی که به من زد ، ورقه طلاق رو امضا کرد .اونهمه خونه از بینی و لب من اومد ، بلند نشد یه دستمال بهم بده .منصور همچین آدمی بود؟ پس حق رو باید به من بدین

مادر نفس عمیقی کشید وگفت: نمی دونم چی بگم؟ فقط اینو بدونین با این کارهاتون، زندگی من و رادمنش رو هم به هم می ریزین

    • شما به ما کار نداشته باشین

پدر گفت: مگه میشه، بچه جان؟

    • حالا چایی تون رو میل کنین .حرف رو عوض کنیم بهتره
    • اگه منصور عذرخواهی کنه وبگه چرا اونجا بوده .میای سر زندگیت عزیزم؟
    • نه مادرجون، دیگه ن

بهترین وکیل مشهد | 09156948002

سایت وکیل مشهد کلیک کنید

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
با سلام خوش آمدید نظر فراموش نکنید
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 18123
  • کل نظرات : 198
  • افراد آنلاین : 65
  • تعداد اعضا : 452
  • آی پی امروز : 678
  • آی پی دیروز : 1402
  • بازدید امروز : 5,324
  • باردید دیروز : 15,713
  • گوگل امروز : 6
  • گوگل دیروز : 30
  • بازدید هفته : 45,801
  • بازدید ماه : 111,421
  • بازدید سال : 541,794
  • بازدید کلی : 32,394,998
  • کدهای اختصاصی

    X تماس با وکیل